اولین بار بود خوابش رو می دیدم توی خواب ذوق کرده بودم که برای اولین بار از نزدیک میبینمش و بیشتر ذوق زده شدم از خنده های دلبرانه ش. چقدر قشنگ میخندیدی دایی. کنار اون مزرعه ی قشنگ و بزرگ، چقدر حالت خوب بود. حتی وقتی از خواب بیدار شدم بازم لبخند روی لبم بود. ممنون که به خوابم اومدی دایی جانم. حالا هرروز خنده هاتو تصور میکنم و قند توی دلم آب میشه واسه دیدنت. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ
درباره این سایت